بی همگان بسر شود ، بی تو بسر نمیشود
این شب امتحان من چرا سحر نمیشود؟!
مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده
گفت که با یکی دو شب ، درس بهسر نمیشود !
استرس است و امتحان ، پیر شده ست این جوان
دوره آخرالزمان ، درس ثمر نمیشود !
مثل زمان مدرسه ، وضعیت افتضاح و سه
به زورجبر و هندسه ، گاو بشر نمیشود !
مهلت ترمیم گذشت ، کشتی ما به گلنشست
خواستمش حذف کنم ، وای دگر نمیشود !
هر چه بگی برای او ، خشم و غصبسزای او
چونکه به محضر پدر ، عذر پسر نمیشود
رفته ز بنده آبرو ، لیکندانم از چه رو
این شب امتحان من ،دست بسر نمیشود؟
توپ شدم شوت شدم ،شاعر مشروط شدم
خنده کنی یا نکنی ، باز سحر نمیشود !!!
مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده
گفت که با یکی دو شب ، درس بهسر نمیشود !
استرس است و امتحان ، پیر شده ست این جوان
دوره آخرالزمان ، درس ثمر نمیشود !
مثل زمان مدرسه ، وضعیت افتضاح و سه
به زورجبر و هندسه ، گاو بشر نمیشود !
مهلت ترمیم گذشت ، کشتی ما به گلنشست
خواستمش حذف کنم ، وای دگر نمیشود !
هر چه بگی برای او ، خشم و غصبسزای او
چونکه به محضر پدر ، عذر پسر نمیشود
رفته ز بنده آبرو ، لیکندانم از چه رو
این شب امتحان من ،دست بسر نمیشود؟
توپ شدم شوت شدم ،شاعر مشروط شدم
خنده کنی یا نکنی ، باز سحر نمیشود !!!
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط
آخرین مطالب